به نقل از روزنامه شرق شماره 1550. دوشنبه,22 خرداد 1391
واقعا «ري برادبري» مرده است؟
پرويز دوايي
«البته كه هنوز غم و حسرت (نوستالژي) بچگيهايم را دارم! همچه كه شروع به
بزرگشدن كردي با مسايلي روبهرو ميشوي كه از عهدهشان برنميآيي...
به بچههاي اين دنيا مديونم. چون كه خودم هرگز بزرگ نشدهام، كتابهايم خود به خود تعدادي براي بچههاست.»
جملات بالا را يك كودك نوشته يا يك پيرمرد؟ حالا بايد بنويسيم يك پيرمردي
كه در اصل يك پسربچه 10 يا نهايتا 12 ساله بوده، ظاهرا مُرد. اما چه كسي
باور ميكند؟ حرف بزرگ او در «فارنهايت 451» يعني كتابسوزي تا هميشه تاريخ
خواهد ماند اما خب تا كلمههاي او هستند، پس او هم زنده است. «ري برادبري»
بيدريغ تا دم آخر عاشق قهرمانها و قصهها ماند و قهرمانهايش از آدمهاي
زنده، زندهتر بودند. بارها گفته بود: «اگر در 12 سالگي كتابهاي تارزان
را از من ميگرفتند، ميمُردم!» خيليها ميكوشند كه روح آدم را بكشند: «تو
تارزان ميخواني و باك راجرز جمع ميكني؟ اي بدبخت عقبمانده بيسواد!»
كشتن روح آدم، يعني كشتن همه وجود او. ميشود هم برنارد شاو خواند و هم
جيمز باند. چرا بايد از خواندن ادبيات جيمز باند خجالت كشيد؟ آن كتابهاي
اوليه اگر هم-به زعم كساني- ادبيات «جدّي» نبودند، برانگيزاننده عشق و
تخيل بودند، كه از مهمترين انگيزههاست...»
و كسي كه اين سطرها را مينويسد مسلما هرگز نميميرد! اين را پيرمردي گواهي
ميدهد كه هنوز خودش نوجوانياش را تمام نكرده... او بود كه به امثال من
جرأت داد تا قهرمانهاي كودكيمان را تا هميشه قهرمان بدانيم و با آنها
زندگي كنيم. او اصلا علت نويسنده شدنش را چنين ميداند: «... يك علت
نويسنده شدنم آن بود كه از نوميدي و تلخي و اندوه دنياي واقعي به درون
اميدي بگريزم كه با تخيلام ميتوانستم بيافرينم...»
در مراحل پاياني عمرش در كنار تاكيد بر اينكه هميشه براي دل خويش و آن چيزي
را نوشته است كه خود دوست دارد كه بخواند، اضافه ميكند كه «هرچه در زندگي
بودهام، حاصل آن چيزي است كه در 12 يا 13 سالگي بودم... در نهايت،
پيرمردي هستم كه هنوز و همچنان كودكي در درون خود دارد!» آيا واقعا او
مُرده است؟ چه كسي باور ميكند؟
منبع: http://sharghnewspaper.ir/
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۵۹ ب.ظ توسط وحید خانه ساز
|
وحید خانه ساز نویسنده منتقد مستندساز
در ضمن همۀ حقوق این وبلاگ و نوشته های آن (اعم از نقد و شعر و داستان و هر مطلب دیگر)متعلق به نویسنده است و استفاده از نوشته ها فقط به صورت لینک مستقیم و با اجازه اینجانب و ذکر منبع مجاز است.