بازی
بازی
لی لی کنان
کودکانه
پریدیم.
خنده بر لب سوختیم! ...
وحید خانهساز
بازی
کودکانه
پریدیم.
خنده بر لب سوختیم! ...
وحید خانهساز
روز کلاغ
سحر که میشود
تو را به یادم میآورد ...
و غروب که میآید
تو را در حضورم زنده میدارد ! ...
و زجه که میزنم پرواز انبوه کلاغان پیر
پرآشوبم میکند.
هیچ چیز جز پرواز جمعی کلاغان سیاه موی
تنهایی را در حضورم زنده نمیکند...
من نیز بی پر، پرپر میزنم با کلاغان
هر غروب.......
وحید خانهساز
شب
کسی در میزند.
کاش تو باشی
پشت پلکهای من.
و.خ

ˈحمیدرضا داودیˈ روز یکشنبه در گفتوگو با خبرنگار ایرنا افزود: در کنار این تلقی نادرست در بهترین حالت تیراژ کتابها یکهزار تا 3هزار نسخه است و با این میزان نمیتوان انتظار داشت که فضایی فعال و کارآمد به وجود آید.
این هنرمند تصویرگر ادامه داد: پیامد این معضل، راهحل منطقی کم کردن هزینهها از سوی ناشران است که پیش از همه گریبانگیر هزینههای بخش تصویر خواهد بود.
داودی با بیان اینکه کم ارزش شمردن تصویر، بر ناشرانی که توانایی مالی دارند نیز اثر گذاشته است، گفت: برخی ناشران خصوصی با مسئله برخورد بهتری دارند اما وضعیت ناپایدار این حرفه آنها را نیز در طول زمان با مشکل مواجه میکند؛ در این میان ناشران دولتی مانند انتشارات مدرسه، رشد و انتشارات همشهری، با اینکه هنوز سطح تعرفه متناسبی ندارند اما باز هم بهترین سفارش دهندهها هستند.
این هنرمند چنین فضایی را باعث از دست رفتن انگیزه تصویرگران حرفهای دانست و افزود: در چنین فضایی کسانی که در تصویرگری قویترند، به سمت گرافیک و انیمیشن میروند و عمده کسانی که به تعرفههای پایین تصویرگری در مقابل زحمت آن، راضی میشوند آنهایی هستند که در همکاری با سفارشدهندههایی مانند انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و سازمانهای دولتی، میخواهند دیده شوند.
داودی گفت: گاهی تصویرگران قوی برای کتابهای کمک آموزشی تصویرسازی میکنند اما این کتابها ماندگار نیستند و این فعالیتها به دلایل اقتصادی انجام میشود چرا که ناشران این آثار به دلیل بازگشت مالی کتب آموزشی به پرداخت چنین هزینهای در تصویرسازی رغبت دارند.
این هنرمند ادامه داد: با تمام این اوصاف این نشان میدهد فعالان رشته تصویرگری همت کرده و با این رشته برخورد مناسب و تخصصی داشتهاند، که باعث شده است ما تعریفی برای شکلهای مختلف تصویرگری مانند هنری، آموزشی و تجاری (که چندان در ایران رواج ندارد)، داشته باشیم.
داوودی با بیان اینکه حمایت لازم از هنرمندان عرصه هنرهای تجسمی صورت نمیگیرد، گفت: چرا درآمد قشر هنرمند جامعه که عموماً از تحصیلات بالایی برخوردارند و از لحاظ فرهنگی قابل ارجاع هستند این قدر با منزلتشان تفاوت دارد و نسبت به آن چندین طبقه پایینتر است اما در ورزشی مانند فوتبال این گونه نیست؟ در صورتی که تصویرسازان، نقاشان و کاریکاتوریستهای ایران، این سالها افتخارات بسیاری برای هنر این کشور کسب کردهاند، افتخاراتی که این روزها توجه جهان را به هنر خاورمیانه جلب کرده است.
وی همچنین گفت: کاریکاتوریستهای ما جوایز بینالمللی فراوانی کسب کردهاند و همیشه پای ثابت جشنوارهها و فستیوالهای کاریکاتور هستند، همکاران تصویرگری نیز به جوایز بسیاری دست پیدا کردهاند که چندان بهایی در کشور به آنها داده نمیشود و اخیراً نیز شاهد فروش بالای نقاشیهای ایرانی در حراجیهای معروف هستیم.
داودی ادامه داد: این هنرمندان از جامعه چه دریافت میکنند؟ وقتی سر صحبت باز میشود هنوز باید دنبال جوابی برای نوع فعالیتشان به خانواده باشند، زیرا بسیاری از واقعیتهای زندگی با معیارهای اقتصادی سنجیده میشود.
این هنرمندان راهکار خود را برای بهبود شرایط فعالیت هنرمندان تجسمی اینگونه بیان کرد: جامعه ما از تولیدات هنرمندان تجسمی استفاده نمیکند و هنرمندان نیز از نظر دست مزد و به رسمیت شناختن حقوق اولیه همچون بیمه با مشکل روبرو هستند، اینجاست که نقش انجمنهای صنفی پررنگتر و با اهمیتتر میشود.
داودی افزود: چندین سال پیش صحبت از قانونی شد که طبق آن همه سازمانها و ارگانهای دولتی باید مقداری بسیار کمتر از یک درصد درآمد خود را صرف خرید آثار هنری کنند و قرار بر اجرایی شدن آن در سال اخیر بود، این اتفاق برای هنرمندان تجسمی بسیار امیدوار کننده بود. اما متأسفانه اجرایی نشد.
این هنرمند با بیان اینکه آثار هنری میتوانند قسمتی از سرمایههای کشور محسوب شوند، افزود: بده بستان بین هنر و صنعت همانطور که سالهاست در جوامع دیگر پذیرفته شده است در ایران نیز باید رونق پیدا کند چرا که صنعت از هنر آبرو و اعتبار میگیرد و هنر از صنعت ارتزاق میکند.
منبع: http://www.irna.com
کمانگیر...
کمان در گرۀ دستانت کمر خم کرده ...
و راست ایستادهای.
یک چشمت بسته!
یک چشمت باز!
یکی در خواب...
... یکی بیدار
نیمۀ جهان تاریک ...
نیمه دیگرش روشن !
و «وای به آرش که رو سیاه تاریخ است
آنچنان که با یک چشم زندگی مرا هدف گرفتهای...»
آرش جان برکف...
تو نفرت در کف نهاده
زخمی عمیق در دلم نهادن میخوای !......
من ایستاده ام.
نیمۀ راستم تاریک ...
نیمۀ چپم روشن!
بکش چله را ...
در کشاکشت ایستادهام.
تا مرزی باشم میان عشق و نفرتت
وحید خانهساز